 
 
گروه گفت و گو:رئيس شاخه زمين شناسي فرهنگستان علوم ميگويد: از دهه شصت و به ويژه پس از سال 1380 بيش از 50 سد بزرگ و بندکوچک متعدد بر روي رودخانههايي که به درياچه ميريزند، ساخته شده است.
 اين سدها با هدف مشخص انحراف آب براي مصارف کشاورزي و صنعتي ساخته شدهاند و مستقيماً جريانهاي ورودي آب شيرين اوليه درياچه را قطع ميکنند. 
43 سد تنها بين سالهاي 1374 تا 1390 مسئول کاهش 7 متري سطح آب درياچه بودهاند.
درياچه اروميه، زماني ششمين درياچه بزرگ آب شور جهان، امروز در وضعيت بحراني و تقريباً خشک شده قرار دارد. اين بحران که از اواسط دهه هفتاد شمسي آغاز شده، ترکيبي از تغييرات اقليمي طبيعي و دخالتهاي انساني است که موجب کاهش بيش از 90 درصدي حجم آب اين درياچه شده است.بر اساس جديدترين تصوير ناسا از درياچه اروميه، نگين آبي شمال غرب ايران به طور کامل خشک شده و ديگر اثري از يک درياچه در تصوير هوايي ديده نميشود.در مصاحبهاي اختصاصي با دکتر مهدي زارع، استاد دانشگاه و رئيس شاخه زمين شناسي فرهنگستان علوم به بررسي دقيق دلايل خشک شدن درياچه، از ساخت سدها و گسترش کشاورزي ناپايدار گرفته تا برداشت بيرويه آبهاي زيرزميني و تأثيرات زيستمحيطي و اجتماعي اين فاجعه پرداختهايم. اين گفتوگو تصويري جامع از بحراني است که ثبات منطقه را به شدت تهديد ميکند.
اين گفتوگو را در ادامه بخوانيد:
درياچه اروميه که زماني ششمين درياچه بزرگ آب شور جهان بود، اخيراً چه وضعيتي دارد؟
عکسهاي هوايي نيمه شهريور 1404 نشان ميدهد که مساحت درياچه کاملاً خشک شده است، گرچه از حدود دوسال قبل عملاً درياچه اروميه به يک درياچه فصلي تبديل شده که فقط در ماههاي پرآب سال آب دارد و از شروع تابستان تا پايان سال آبي به تدريج و تقريباً کامل هر ساله خشک ميشود.
علت اين وضعيت چيست؟
تجزيه و تحليل تاريخي از اقليم ديرينه منطقه نشان ميدهد که اين درياچه در طول هزارهها نوسانات قابل توجهي را تجربه کرده ولي سرعت و اندازه کاهش اخير آب درياچه اساساً بيسابقه است. اين فاجعه که از اواسط دهه هفتاد شمسي آغاز شد، بحراني پيچيده است که ناشي از همافزايي تنشهاي اقليمي طبيعي با مداخلات سنگين انساني است. دههها ساخت سد، گسترش ناپايدار کشاورزي و استخراج بيش از حد آبهاي زيرزميني، درياچه را از منابع اصلي آب خود محروم کرده است، در حالي که يک گذرگاه ساخته شده در مرکز آن، هيدرولوژي طبيعي آن را مختل کرده است. عواقب آن بسيار فراتر از محيط زيست اطراف درياچه گسترش يافته و باعث ايجاد يک سري بحرانهاي محيط زيستي، اقتصادي، بهداشت عمومي و اجتماعي شده است که ثبات کل منطقه را تهديد ميکند.
آيا تغييرات سطح آب درياچه در طول تاريخ مستند شده است؟
بله، سطح آب درياچه در مقياسهاي زمان زمينشناسي به طور چشمگيري بالا و پايين رفته است. اين الگوي بلندمدت از طريق شواهد ژئومورفولوژيکي، به ويژه مجموعهاي از تراسهاي درياچهاي کشف شده در اطراف حوضه، به خوبي مستند شده است. اين تراسها، که خطوط ساحلي باستاني هستند، شواهد ملموسي از سطح درياچههاي ديرينه ارائه ميدهند که بسيار بالاتر از سطح آن در سي سال قبل بوده است. زمينشناسان تراسهايي را شناسايي کردهاند که در ارتفاع 45 تا 55 متري بالاتر از سطح درياچه در زمان پرآبي قرار دارند و نشاندهنده زماني است که درياچه، حجم آبي بسيار بزرگتري داشته است.بلندترين تراسها که در نزديکي تسوج و دميرچي يافت شدهاند، در رقوم 1366 متر – از سطح درياهاي آزاد – قرار دارند و حداکثر وسعت تاريخي تقريباً 13900 کيلومتر مربع را نشان ميدهند. در اين اندازه، آب درياچه تا شهر امروزي تبريز ميرسيده و شهرها و جزاير امروزي، از جمله مياندوآب و ملکان را زير آب ميبرده است.
اين نوسانات چه دلايلي داشتهاند؟
اين نوسانات باستاني ناشي از تغييرات اقليمي طبيعي در مقياس بزرگ بودهاند. تغييرات در مدار و زاويه محور زمين در هولوسن مياني (6200-2200 قبل از ميلاد) به عنوان عامل اصلي افزايش رطوبت و دماي معتدلتر در نيمکره شمالي اشاره ميکند. اين شرايط مطلوب، محيطي مناسب براي سکونت دائمي انسان و ظهور يک سيستم معيشتي کشاورزي در حوضه درياچه اروميه ايجاد کرد که نشاندهنده پيوند زياد بين آب و هواي منطقه و توسعه اجتماعي آن در طول هزارههاي گذشته است.
اما سرعت خشک شدن فعلي متفاوت است؟
قطعاً. اين سرعت بيسابقه رويداد خشک شدن فعلي آن را از اين چرخههاي طبيعي تاريخي متمايز کرده است. نوسانات گذشته تدريجي بودند و طي هزاران سال با تغيير آهسته سيستمهاي اقليمي سيارهاي رخ ميداد. ولي امروزه فرآيندي در مقياس هزاره را در عرض چند دهه مشاهده ميکنيم. از اواسط دهه هفتاد شمسي، درياچه بيش از 90 درصد از مساحت و حجم آب خود را از دست داده است.اين انحراف از الگوهاي طبيعي، مشکل را نه به عنوان يک رويداد چرخهاي، بلکه به عنوان يک فاجعه سريع که عامل اصلي آن انساني است، مطرح ميکند. بنابراين، خشک شدن اخير نتيجه مستقيم اقدامهاي جامعهاي است که هيدرولوژي طبيعي را عميقاً تغيير داده و يک عقبنشيني آهسته و طبيعي را به يک فروپاشي فاجعهبار و ساخته دست بشر تبديل کرده است.
روند کاهش سطح آب پس از 1374 چگونه بوده است؟
از زمان رسيدن به بالاترين سطح آب در سال 1374 زوال درياچه اروميه سريع و چشمگير بوده است. طي دو دهه پس از آن، سطح آب درياچه بيش از 7 متر کاهش يافت و منجر به از دست رفتن تقريباً 90 درصد از مساحت سطح آن شد. در حالي که دورهاي از افزايش بارندگي در سال آبي 1397-1398 و انحراف هدفمند آب از رودخانه زاب در سال 1398 تا 1400 منجر به بهبودي موقت شد، مساحت سطح درياچه متعاقباً دوباره کاهش يافت و بخش عمدهاي از حوضه آن را تا شهريور 1402 به يک دشت نمک وسيع و خشک تبديل کرد.
خشکسالي طبيعي تا چه حد در اين بحران نقش دارد؟
خشکسالي مداوم و طولانيمدت منطقه، که با تغييرات اقليمي تشديد شده است، زمينه طبيعي اين بحران را فراهم ميکند. حوضه درياچه اروميه در منطقهاي گرم و خشک از ايران واقع شده است که به طور فزايندهاي در برابر کاهش بارندگي و افزايش دما آسيبپذير شده است. پيشبينيهاي اقليمي آينده، کاهش ميانگين بارندگي و افزايش روزهاي خشک متوالي را تا پايان قرن پيشبيني ميکنند که نشان ميدهد اين تنش طبيعي اقليمي تنها تشديد خواهد شد. اين عوامل طبيعي، اگرچه قابل توجه هستند، اما تنها علت وضعيت فعلي درياچه نيستند.
عوامل انساني چگونه در اين وضعيت دخيلاند؟
اقدامات انساني به طور بحراني تنش اقليمي طبيعي را تشديد کرده و يک حلقه بازخورد همافزايي از زوال محيط زيست ايجاد کرده است. يکي از اثرگذارترين محرکهاي انساني، جريان ساخت سدها بوده است. از دهه شصت و به ويژه پس از سال 1380 بيش از 50 سد بزرگ و بندکوچک متعدد بر روي رودخانههايي که به درياچه ميريزند، ساخته شده است. اين سدها با هدف مشخص انحراف آب براي مصارف کشاورزي و صنعتي ساخته شدهاند و مستقيماً جريانهاي ورودي آب شيرين اوليه درياچه را قطع ميکنند. 43 سد تنها بين سالهاي 1374 تا 1390 مسئول کاهش ?7 متري سطح آب درياچه بودهاند.
نقش کشاورزي در اين بحران چيست؟
اين ولع ساخت سد ذاتاً با دومين محرک اصلي يعني گسترش ناپايدار کشاورزي مرتبط است. کشاورزي تقريباً 90 درصد از آب مصرفي در حوضه را تشکيل ميدهد که ناشي از رشد جمعيت و سياستهاي دولتي است که کشت محصولات پرمصرف آب مانند چغندر قند، سيب و خربزه را ترويج داده است. اين شيوهها منجر به عدم تطابق بحراني بين دسترسي محدود به آب و مصرف زياد شده و فشار زيادي را بر منابع محدود منطقه وارد کرده است.
برداشت آبهاي زيرزميني چه تأثيري داشته است؟
عامل بعدي که اغلب ناديده گرفته ميشود، استخراج بيش از حد آبهاي زيرزميني است. حفر دهها هزار چاه عميق قانوني و غيرقانوني، سفرههاي آب زيرزميني منطقه را به شدت تخليه کرده است. اين امر نه تنها سطح آب را پايين آورده، بلکه باعث معکوس شدن جريان طبيعي هيدروژئولوژيکي نيز شده است. سفرههاي آبي که زماني به درياچه آب ميدادند، اکنون به طور فعال آن را جذب ميکنند و اکوسيستم را بيشتر در تنگنا قرار ميدهند. ترکيب سدها و استفاده بيش از حد از آبهاي زيرزميني، اساساً بودجهبندي آب درياچه را معکوس کرده است.
آيا تأثيرات ساخت گذرگاه و پل در مرکز درياچه قابل توجه است؟
بله، ساخت غيرعلمي و غير فني يک گذرگاه – بزرگراه – و پل ?? 15کيلومتري در مرکز درياچه در اوايل دهه 1380 يک عامل استرسزاي حاد ديگر ايجاد کرده است. اين ميانگذر با تنها يک شکاف باريک 1.25 کيلومتري براي تبادل آب، عملاً درياچه را به دو سيستم هيدرولوژيکي جداگانه تقسيم کرده است. اين امر گردش طبيعي آب را مختل کرده و باعث اختلاف شوري قابل توجه بين حوضههاي شمالي و جنوبي و تسريع روند خشک شدن در قسمت جنوبي شده است که سالها قبل از بخش شمالي به يک دشت نمک تبديل شده است.
جمعبندي شما از اين بحران چيست؟
به گزارش امانت به نقل ازخبرآنلاين، اثر جمعي اين عوامل، بحراني خودپايدار است که در آن هر عنصر، عنصر ديگر را تقويت ميکند. شرايط خشکسالي طبيعي نه با سازگاري و حفاظت، بلکه با تشديد يک مدل توسعه ناپايدار و غلط که دستاوردهاي کشاورزي کوتاهمدت را در اولويت قرار ميداد، مواجه شد. اتکا به سدها و چاهها براي پشتيباني از اين مدل، کل سيستم آب را اساساً بيثبات کرد و منجر به فروپاشي درياچه شد. اين شکست به همپيوسته سيستمهاي اکولوژيکي، کشاورزي و زيرساختي به طور دقيق در مفهوم “خشکسالي اکولوژيک” منعکس شده است، وضعيتي که در آن کارکردهاي اصلي يک محيط ديگر پايدار نيستند. خشک شدن درياچه اروميه نمونه بارز اين پديده است، جايي که يک مشکل محيط زيستي واحد به يک بحران وجودي چندلايه تبديل شده است.